PEIMAN ما از تبار کوروش و فرزند جمشیدیم/ پیروز بی برده . بت نپرستیدیم |
||
چهار شنبه 25 بهمن 1386برچسب:, :: 13:59 :: نويسنده : پیمان
بازی روزگار را نمی فهمم! من تو را دوست می دارم… تو دیگری را… دیگری مرا… و همه ما تنهاییم! داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند، همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
تمام دارایی من قلبی است که در سینه دارم و برای تو می تپد ، آن را به تو تقدیم میکنم تولدت مبارک
امشب دامن تو پر از هدیه های کوچک و بزرگ می شود اما من هیچ ندارم که به تو هدیه دهم جز دلی که به من پس دادی تولدت مبارک . . .
امشب شب تولد توست تو یک سال بزرگتر شدی و عشق من یک سال در دلت کوچکتر من اما هیچ وقت شب تولدت با تو نبودم من هیچ وقت در دلت نبودم . . . تولدت مبارک
این چندمین تولد توست؟ و چندمین انبساط مجدد کائنات؟ این چندمین بارخلقت است؟ و چندمین انفجار سکوت؟ چندمین لبخند آفرینش؟ خورشید را چندمین بار است که میبینی؟ و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟ و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟ چندمین بار است که مجدداً نفس میکشی؟ چندمین دم!؟ چندمین آن!؟ آه که تو چقدر خوشبختی! و جهان چه پرغوغاست که بینهایتمین تولد تو را جشن میگیرد . .
. www.nafas_love.loxblog.com نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |